کد مطلب:314069 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:182
السلام علیک یا اباالفضل العباس
حجةالاسلام و المسلمین مروج و حامی مكتب محمد و آل محمد علیهم السلام حاج سید علی میرهادی نوشته اند:
در دو سال اخیر همراه عده ای از دوستان مسئول در نظام جمهوری اسلامی به منطقه ی عشایرنشین ازنا و الیگودرز در استان لرستان سفر نمودیم. در این سفر برادر كشاورز، مسئول جهاد سازندگی ازنا، راهنمای ما بودند. بنده عشایر را تماما ارادتمند اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام یافتم و به دوستان هم عرض كردم كه در زندگی این جمع كثیر، بنده آنچه دیدم و دریافتم ارادت به ساحت آل الله بود. اما جریانی را كه آقای كشاورز از ارادت عشایر به ائمه علیهم السلام مخصوصا به ابوالفضل العباس علیه السلام، نقل كردند به این شرح است. گفتند:
روزی یكی از آشنایان ما كه از عشایر است به منزل ما آمد و گفت یك عریضه از زبان من خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بنویسید. گفتم: من جرأت نمی كنم بنویسم! رفت و به دیگری داد نوشت. موضوع عریضه این بود كه: یا امیرالمؤمنین، من می خواستم پسرم به سربازی نرود، گوسفندی را نذر فرزندتان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نمودم. ولی سودی نبخشید و پسرم را به خدمت بردند. (به بیان او) چرا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نذر مرا نپذیرفته و پسرم به سربازی رفته است. باری نامه را نوشت. گفتم حالا چگونه آن را به دست حضرت علی علیه السلام می رسانی؟! گفت: به آب رودخانه می سپارم به دست حضرت می رسد. همین كار را هم كرد. بعد از یك ماه پسرش از خدمت معاف شد و به منزل برگشت!
[ صفحه 468]
در دو سال اخیر همراه عده ای از دوستان مسئول در نظام جمهوری اسلامی به منطقه ی عشایرنشین ازنا و الیگودرز در استان لرستان سفر نمودیم. در این سفر برادر كشاورز، مسئول جهاد سازندگی ازنا، راهنمای ما بودند. بنده عشایر را تماما ارادتمند اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام یافتم و به دوستان هم عرض كردم كه در زندگی این جمع كثیر، بنده آنچه دیدم و دریافتم ارادت به ساحت آل الله بود. اما جریانی را كه آقای كشاورز از ارادت عشایر به ائمه علیهم السلام مخصوصا به ابوالفضل العباس علیه السلام، نقل كردند به این شرح است. گفتند:
روزی یكی از آشنایان ما كه از عشایر است به منزل ما آمد و گفت یك عریضه از زبان من خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بنویسید. گفتم: من جرأت نمی كنم بنویسم! رفت و به دیگری داد نوشت. موضوع عریضه این بود كه: یا امیرالمؤمنین، من می خواستم پسرم به سربازی نرود، گوسفندی را نذر فرزندتان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نمودم. ولی سودی نبخشید و پسرم را به خدمت بردند. (به بیان او) چرا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نذر مرا نپذیرفته و پسرم به سربازی رفته است. باری نامه را نوشت. گفتم حالا چگونه آن را به دست حضرت علی علیه السلام می رسانی؟! گفت: به آب رودخانه می سپارم به دست حضرت می رسد. همین كار را هم كرد. بعد از یك ماه پسرش از خدمت معاف شد و به منزل برگشت!
[ صفحه 468]